راهنمای نجات استارتاپ‌های سلامت در اکوسیستم نوآوری

وقتی در مورد استارتاپ‌ها صحبت می‌شود بعید است از اکوسیستم آن حرفی به میان نیاید. اصطلاح اکوسیستم نوآوری بیشتر از طرف دولتی‌ها بکار گرفته می‌شود و اکوسیستم استارتاپی را خصوصی‌ها بکار می‌برند که به نظر من هر دو یکی است. تعاریف و برداشت‌های مختلفی هم در مورد اکوسیستم می‌شود ولی آنچه شکی در آن نیست این است که اکوسیستم، به استارتاپ‌ها کمک می‌کند که بتوانند بهتر، سریع‌تر و مؤثرتر رشد و توسعه پیدا کنند.

اکوسیستم نوآوری یا استارتاپی هم مانند بسیاری از ساختارهای وارداتی که با زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، علمی و اقتصادی ما هماهنگ نیستند در قالبی کادوپیچ شده پیاده شده است و به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه منافع بلندمدت جمعی بزرگ را تأمین کند برای دستیابی گروهی کوچک به منافع کوتاه‌مدت کاربرد دارد.

کم‌کم زمان آن رسیده که صادقانه و موشکافانه به تحلیل موانع و مشکلات واقعی این اکوسیستم پرداخته شود تا به خصوص بنیان‌گذاران و کارآفرینانی که وارد عرصه استارتاپی می‌شوند زمان با ارزش خود را در فضایی ناکارآمد هدر ندهند.

 

فریب رویدادهای نمایشی را نخورید.

تعداد رویدادهایی که در اکوسیستم استارتاپی و نوآوری برگزار می‌شوند بسیار زیاد است. آنقدر که به نظر می‌رسد هدف اصلی، برگزاری رویداد است تا کمک به استارتاپ‌ها. هرچند انتقاد به تعداد زیاد رویدادها نیست بلکه نقد اصلی به کیفیت آن‌ها است. من هم مانند خیلی افراد دیگر برای آشنایی با مباحث جدید و یادگیری، چندین سال پیش یکی از کارهایی که انجام دادم شرکت در رویدادهای مختلف بود ولی بعد از شرکت در چند رویداد در طرح‌ها و رنگ‌های مختلف از جمله کارگاه‌ها، دورهمی‌ها، سمینارها و صد البته سامیت‌ها فارغ از هزینه‌های مالی صرف شده، حسرت زمان‌های تلف شده بیشتر برایم آزاردهنده بود.

توصیه این است که در انتخاب رویدادها بسیار با حساسیت و دقت عمل کنید. اکثر رویدادها ارزش زمان شما را ندارند و شما می‌توانید به راحتی حتی با هزینه‌های مالی بسیار اندک به منابع معتبر خارجی دست پیدا کنید. توجه به موارد زیر می‌تواند در انتخاب رویداد مناسب کمی به شما کمک کند. ولی در کل تشخیص رویدادهای خوب و عالی کار آسانی نیست.

 

در مورد مدرس تحقیق کنید

فردی که سوابق ایشان محدود به تدریس چند کارگاه و سخنرانی است و سوابق عملیاتی و اجرایی حداقلی ندارد به احتمال زیاد نمی‌تواند آموزشی فراتر از آنچه خودتان می‌توانید از منابع بیاموزید به شما منتقل کند. اگر اطلاعات کافی از مدرس در دسترس نیست و یا آنکه اطلاعات بسیار دهن‌پرکن و باورنکردنی از مدرس عنوان می‌شود در هر دو صورت به صلاحیت ایشان شک کنید.

 

قیمت بالا را برابر با کیفیت خوب ندانید

اصولا وقتی آموزشی در دفعات اول برگزار می‌شود یا کیفیت خیلی بالایی ندارد باید هزینه ثبت‌نام آن کمتر باشد. ولی ترفند برخی از برگزارکنندگان این است که قیمت رویداد را بالا در نظر می‌گیرند و شما را گمراه می‌کنند. در این موارد تعداد کمی از افراد هستند که حاضر به پرداخت هزینه می‌شوند و بعد از یک بار شرکت کردن هم دیگر حاضر نیستند حضور پیدا کنند ولی همان یک‌بار حضور ایشان برای برگزارکننده به اندازه کافی سودآور است. بنابراین کیفیت برنامه را با قیمت آن نسنجید.

 

به اطلاعات خیلی کم و خیلی زیاد شک کنید

اگر برگزارکننده اطلاعات کافی در مورد سرفصل‌ها، مدرس و توضیحات در مورد رویداد را ذکر نکرده و یا حاضر به پاسخگویی نیست احتمال خوب بودن این رویداد کم است. رویدادهای خوب برای مخاطب خود احترام قائل هستند و اطلاعات کافی در اختیار ایشان می‌گذارند. از سوی دیگر اگر برگزارکننده در مورد رویداد و مزایای آن اطلاعات بیش از اندازه می‌دهد حتما به آن شک کنید. این قبیل رویدادها که در میان رویدادهایی با موضوع «موفقیت» می‌توانید بسیاری از آن‌ها را بیابید با روش‌های تبلیغاتی خاصی شما را جذب می‌کنند ولی کمتر محتوای مفید و کاربردی عاید شما خواهد شد. در مورد هر دو مورد این رویدادها احتیاط کنید.

 

اگر چیزی در مورد موضوعات رویداد نمی‌دانید جستجو کنید

پیش از آنکه برای رویدادی ثبت‌نام کنید، اگر با موضوعی که مطرح می‌شود بیگانه هستید ابتدا در مورد آن موضوع جستجو کنید و اطمینان حاصل کنید که این موضوع اکنون برای شما مفید است. دانستن بسیار خوب است ولی دانستن سطحی همه‌چیز نمی‌تواند شما را به اندازه کافی موفق کند.

 

انواع رویدادها و کاربرد آن‌ها را بشناسید

اگر تفاوت رویدادها را بدانید وقتی در یک دورهمی یا رویداد شبکه‌سازی شرکت می‌کنید انتظار آموزش ندارید. یا حداقل وقتی در رویداد شرکت می‌کنید و می‌بینید فقط تعدادی ایستاده‌اند و هر چند نفر گوشه‌ای با هم صحبت می‌کند تعجب نمی‌کنید. هر رویدادی با هدفی برگزار می‌شود و اینکه چقدر می‌تواند به آن هدف دست پیدا کند یک بحث است و اینکه شما هدف آن رویداد را بدانید بحث دیگری.

 

مواظب طبل‌های (منتورها و مشاوران) توخالی باشید.

چندی پیش یک اصطلاحی به عنوان «خود منتورپندار» باب شد که مضمون پشت آن این بود که بسیاری از افرادی که خود را منتور می‌نامند واقعا صلاحیت‌ منتور بودن را ندارند. در مورد اینکه منتور کیست و چگونه باید باشد حرف‌ها بسیار است ولی در کل منتور باید کسی باشد که بتواند شما را در میان سختی‌ها راهنمایی کند. از طرف دیگر مشاور نیز باید بتواند به شما راهکارها و راهنمایی‌های عملیاتی و کاربردی ارائه دهد.

در مورد انتخاب منتور و مشاور متاسفانه این درد بیش از آنچه به نظر می‌رسد عمیق است. تشخیص فردی که بتواند به شما راهنمایی مناسب ارائه دهد به اندازه‌ای سخت است که نمی‌توانید تصور کنید. بسیاری از افراد هستند که آنچه ادعا می‌کنند می‌توانند برای شما انجام دهند، فراتر از توانمندی و تجربیاتشان است.

دقت داشته باشید که شما باید از تعداد زیادی افراد مشاوره بگیرید ولی به هیچ‌کدام از مشورت‌ها بدون تحقیق عمیق و راستی‌آزمایی کافی عمل نکنید. فراموش نکنید که یک راهنمایی اشتباه به راحتی می‌تواند ایده، کسب‌وکار، تیم و سرمایه شما را نابود کند و بدون شک یک راهنمایی درست می‌تواند منجر به نجات شما از یک پرتگاه‌ گردد.

من براساس تجربه خودم این نکات را برای انتخاب منتور و مشاور حتی برای خودم رعایت می‌کنم. هرچند شاید از دید دیگران این ملاک‌ها درست نباشد.

 

در یک حوزه مشخص تخصص داشته باشد

فردی که ادعا می‌کند می‌تواند در همه حوزه‌ها مشاوره بدهد و حوزه تخصصی ندارد بدون شک نمی‌تواند مشاوره مناسبی بدهد. مثلا من در حوزه سلامت دیجیتال مشاوره می‌دهم و نمی‌توانم ادعایی برای مشاوره در حتی حوزه‌های دیگر سلامت مانند دارو یا تجهیزات پزشکی داشته باشم. من شخصا با مشاوره‌های کسب‌وکار نیز خیلی راحت نیستم. به نظر من فردی می‌تواند در مورد کسب‌وکار به شما مشاوره بدهد که در آن حوزه تخصصی، اطلاعات داشته باشد. افرادی که در اکوسیستم استارتاپی عنوان منتور یا مشاور کسب‌وکار دارند اغلب مشاورهای حوزه تجارت الکترونیک هستند و کسب‌وکارهای آن حوزه را می‌شناسند و به نظر نمی‌رسد مشاوره گرفتن از ایشان در حوزه‌های دیگر خیلی کاربردی باشد.

 

سوابق و تجربیات واقعی داشته باشد

ارزیابی سوابق افراد کار بسیار سختی است. هرکسی به راحتی می‌تواند با ثبت یک شرکت مدیرعامل شود و در سوابق خود این عناوین را بیاورد. ولی به طور کلی حتما در مورد سوابق افراد تحقیق کنید و در مورد ادعاهای ایشان حساس باشید. هر چند سوابق مشاوره‌های دیگر فرد نیز می‌تواند ملاک خوبی برای ارزیابی ایشان باشد. می‌توانید از افراد دیگری که ایشان را می‌شناسند و از تجربیات وی اطلاع دارند سوال کنید. مواظب باشید که در برخی موارد افراد نمی‌توانند مستقیم همکاران یا دوستان خود را نقد کنند.

 

در حدود 30 سال سن داشته باشد

شاید این ملاک عجیب به نظر برسد ولی تجربه من نشان می‌دهد سن می‌تواند ملاک خوبی برای اعتماد به نظرات افراد باشد. به طور کلی کسی که حداقل 10 سال (با احتساب سال‌های آموزش‌های عالی) در فضای کاری نبوده و فعالیت نکرده است بعید است تجربه کافی برای راهنمایی دیگران را داشته باشد. برای همین من صحبت‌های دوستان جوان‌تر را به عنوان نظر و پیشنهاد می‌توانم بپذیرم ولی نه به عنوان مشاوره‌ای قابل اتکا. البته این قانون نیست و باید تجربه، تخصص و مهارت‌های هرکس را جداگانه بسنجیم ولی می‌توان به این ملاک به عنوان روشی برای غربالگری اولیه نگاه کرد.

 

از شوآف‌کنندگان نباشد

افرادی که سواد، تجربه و سوابق خوبی دارند کمتر نیاز به خودنمایی پیدا می‌کنند. بنابراین شوآف کردن را به عنوان یک زنگ خطر در نظر بگیرید. افرادی که شغل واقعی دارند و رشد اجتماعی کافی کرده‌اند می‌دانند که نتایج کاری ایشان بهترین تبلیغ است و نیازی ندارند در شبکه‌های اجتماعی مدام در مورد کارهای کوچک و بزرگ خود فریاد بزنند. این مورد هم قانون نیست ولی به طور کلی طبل‌های تو خالی صدای بلندتری دارند.

 

از شتاب‌دهنده‌های بی‌شتاب فاصله بگیرید.

شتاب‌دهنده‌ها مراکزی هستند که باید به تیم‌ها کمک کنند تا بتوانند ایده‌های نوآورانه خود را با ریسک کمتر به کسب‌وکار تبدیل کنند. شاید هم من برداشت اشتباهی دارم چون اغلب شتاب‌دهنده‌هایی که تاکنون حداقل در حوزه سلامت فعالیت می‌کردند واقعا چنین کاری نمی‌کرده‌اند.

شتاب‌دهنده‌ها برای آنکه بتوانند به تیم‌ها کمک کنند باید منتورشیپ، آموزش، شبکه مشاوران، سرمایه‌گذاران همکار، سرمایه مرحله بذری (Seed Money) و امکاناتی از قبیل محل استقرار داشته باشند. به نظر می‌رسد بیشتر شتاب‌دهنده‌ها مورد آخر یعنی محل استقرار را دارند ولی در موارد دیگر کمتر از حد مورد نیاز را تامین کرده‌اند. تعجبی هم ندارد که خروجی شتاب‌دهنده‌ها بیشتر به صورت سرمایه‌گذاری شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیری بوده که همان شتاب‌دهنده را راه‌اندازی کرده است. اینکه آمار دقیقی از خروجی شتاب‌دهنده‌ها در دست نیست خود اثبات‌کننده این موضوع است که مدل‌های شتاب‌دهی که تا امروز پیش گرفته شده نتوانسته است موفقیت لازم را به دست آورد. به نظر نمی‌رسد که شتاب‌دهنده‌های ما آنقدر خاکی باشند که خروج از استارتاپ‌های خود را تبلیغ نکنند و تبلیغ نکردن را می‌توان به معنی شکست آن‌ها دانست.

من قصد ندارم آسیب‌شناسی شتاب‌دهنده‌ها را در این مقاله انجام دهم و امیدوار هستم در سال‌های آینده شتاب‌دهنده‌هایی با مدل‌هایی کارآمدتر را در کشورمان ببینیم. در اینجا ملاک‌هایی را که می‌تواند در انتخاب شتاب‌دهنده مناسب کاربردی باشد به اختصار ذکر می‌کنم.

 

شتاب‌دهنده سلامت باید تخصصی باشد

حوزه سلامت بسیار تخصصی است و توصیه می‌کنم اصلا به دنبال شتاب‌دهنده‌های عمومی برای ایده‌های حوزه سلامت نباشید. شاید برخی از ایده‌های عمومی‌تر حوزه سلامت را بتوان در شتاب‌دهنده‌های غیرتخصصی پیش‌برد ولی بدون شک شتاب‌دهنده کارآمد تخصصی می‌تواند ارزش بیشتری برای این قبیل ایده‌ها ایجاد کند. حتی زیرحوزه تخصصی مثلا دارو، بیوتکنولوژی، تجهیزات پزشکی و سلامت دیجیتال نیز تا حدود زیادی با هم تفاوت دارند و بهتر است به شتاب‌دهنده‌های تخصصی هرکدام مراجعه شود. در مجموع نبودن در شتاب‌دهنده بهتر از بودن در شتاب‌دهنده‌ای است که تخصصی در حوزه کاری شما ندارد.

 

پورتفولیوی مرتبط و مناسب داشته باشد

شتابدهنده‌ای که حدود 6 ماه تا یک سال از زمان تاسیس آن می‌گذرد باید پورتفولیو نسبتا مناسبی برای معرفی داشته باشد. استارتاپ‌هایی که با شتاب‌دهنده کار کرده‌اند مهم‌ترین ملاک برای ارزیابی شتاب‌دهنده هستند. اگر در پورتفولیوی شتاب‌دهنده استارتاپ‌هایی در مرحله شتاب‌دهی می‌بینید که نمی‌توانید نامشان را در هیچ‌جایی پیدا کنید و حتی سایت مناسبی ندارند، اصلا نشانه خوبی نیست. برای ارزیابی بهتر شتاب‌دهنده می‌توانید با بنیان‌گذاران استارتاپ‌هایی که قبلا در آنجا بوده‌اند صحبت کنید.

 

شتاب‌دهنده باید چابک باشد

استارتاپی که می‌خواهد وارد مرحله شتاب‌دهی شود ریسک بالایی دارد و این ریسک با جلسات متعدد و ارزیابی عمیق تیم و ایده رفع نمی‌شود. اگر شتاب‌دهنده در مرحله جذب کُند و بسیار محتاط عمل می‌کند، احتمال زیادی دارد که در مراحل بعدی هم مشکل برایتان ایجاد کند. فرآیند جذب شتاب‌دهنده باید شفاف و بسیار سریع باشد و اگر نیست احتمالا بهتر است در همکاری با آن شتاب‌دهنده تجدید نظر کنید.

 

برنامه و فرآیند‌های مشخص داشته باشد

بسیاری از شتاب‌دهنده‌ها چرخه یا Cycle دارند که در هر چرخه تعدادی تیم را پذیرش می‌کنند و در زمان معینی خدمات خود را به آن‌ها ارائه می‌دهند. نداشتن چرخه به تنهایی ملاک بدی نیست ولی نداشتن برنامه مشخص زنگ خطر بسیار مهمی است. درست است که نمی‌توان برای همه استارتاپ‌ها یک نسخه را تجویز کرد ولی حداقل، برنامه پایه آموزشی و منتورشیپ لازم و ضروری است. بنیان‌گذاران با تجربه کمتر نیاز به شتاب‌دهنده‌ها دارند و مخاطب شتاب‌دهنده اغلب بنیان‌گذارانی هستند که به تازگی وارد سرزمین عجیب استارتاپی شده‌اند و نداشتن برنامه، بیشتر ایشان را سردرگم می‌کند.

 

منتورها و مشاوران متخصص داشته باشد

مطمئن شوید که شتاب‌دهنده منتورها و مشاوران تخصصی که ادعا می‌کند را در اختیار دارد. یعنی اگر منتورها و مشاوران شتاب‌دهنده مشخص نیستند که کلا به آن شتاب‌دهنده فکر هم نکنید. ولی اگر لیستی از منتورها و مشاوران وجود داشت سعی کنید به نحوی مطمئن شوید که ایشان واقعا حاضر به همکاری با شتاب‌دهنده هستند و فقط نامشان در لیست نیامده است. به طور کلی شتاب‌دهنده باید حداقل یک منتور کاملا تخصصی با موضوع فعالیت خود داشته باشد که به صورت مداوم با تیم‌ها در ارتباط است و در کنار آن بتواند از شبکه مشاوران و منتورهای دیگری که در اختیار دارد در مواقع ضروری بهره ببرد.

 

به جمع مرده‌های متحرک نپیوندید.

نمی‌دانم دلیل این موضوع چیست ولی مانند بسیاری از آمارهای دیگر، ما در این مورد نیز با سایر نقاط دنیا متفاوت هستیم. همه می‌دانیم که از هر 10 استارتاپ حداقل 9 مورد شکست می‌خورند ولی وقتی در میان استارتاپ‌های ایران نگاه می‌کنید به سختی می‌توانید استارتاپ‌هایی بیابید که گفته شده باشد شکست خورده‌اند. اما مشکل اصلی، اعلام شکست استارتاپ نیست، مشکل این است که تعداد زیادی استارتاپ وجود دارند که رشدی ندارند و حتی فعالیت خاصی هم نمی‌کنند ولی همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند.

پیام این مورد بسیار مستقیم است. لطفا اگر استارتاپ شما رشد ندارد، درآمد کافی به دست نیاورده، نتوانسته سرمایه لازم را جذب کند و یا هم‌بنیان‌گذاران از تیم جدا شده‌اند، حداقل با خودتان صادق باشید و قبول کنید که تا آن لحظه شکست خورده‌اید. این بزرگ‌ترین لطف شما به خودتان است.

بعد از این بپذیرید که مشکلی وجود دارد و باید آن را کشف و رفع کنید. اگر می‌توانید، چرخش کنید ولی اگر نمی‌توانید عمر و سرمایه خودتان یا دیگران را به خاطر غرورتان تلف نکنید، شکست استارتاپ خود را اعلام کنید و به دنبال ماجراجویی بعدی خود بروید.

استارتاپی که رشد ندارد بدون شک یک بیماری دارد که اگر به موقع درمان نشود استارتاپ را خواهد کشت. اگر استارتاپتان مُرد بهتر است طی مراسمی آن را به خاک بسپارید تا بتوانید با خیالی آسوده در جستجوی رویاهایتان پرواز کنید.

من از مشکلات با سرمایه‌گذاران در این زمینه اطلاع دارم ولی این مشکلات اصل موضوع را تغییر نمی‌دهد.

 

در صحنه تئاتر استارتاپی گرفتار نشوید.

متاسفانه در اکوسیستم استارتاپی و نوآوری ایران، صحنه تئاتری وجود دارد که آنان که کمتر از 20 درصد کار را انجام می‌دهند 80 درصد توجهات را به خود جلب می‌کنند. به جرأت می‌توان گفت که کسانی که کارهای واقعی و حسابی را انجام می‌دهند وقت تبلیغات و سروصدای بی‌مورد و توخالی را ندارند. چند مورد هست که باید احتیاط کنید که گرفتار آن‌ها نشوید تا هم تمرکز خود را از دست ندهید و هم اینکه بازیچه منافع دیگران نشوید.

 

بزرگ‌نمایی کارهای کوچک ارزش نیست

چون این مورد یک روند رایج در اکوسیستم به حساب می‌آید لازم است بدانید که افراد عاقل هستند و می‌توانند تفاوت بین کار بزرگ، اصولی و کاربردی را با کار کوچک متوجه شوند. اینکه یک کار کوچک را بزرگ‌نمایی کنید برخلاف باور عموم بیشتر نشان‌دهنده کوچک بودن شما است که آن کار به نظرتان بزرگ بوده.

 

بنیان‌گذار بودن افتخار ندارد

اینکه ایده‌ای داشته‌اید و چند ماه یا حتی چند سال روی آن کار کرده‌اید، می‌تواند خوب باشد ولی افتخار واقعی زمانی ایجاد می‌شود که در کسب‌وکارتان به ارزش‌های واقعی دست پیدا کنید. مثلا زمانی که رشد قابل توجهی به دست می‌آورید، جذب سرمایه می‌کنید، به اهداف درآمدی می‌رسید و یا به هر کدام از اهداف اساسی کسب‌وکارتان دست می‌یابید. پس تمرکزتان را بر دستیابی به افتخارات واقعی کسب‌وکارتان بگذارید و از سمت‌ها و عناوین پوشالی اجتناب کنید.

 

در مورد وعده‌های دولتی احتیاط لازم است

دولت برنامه‌های مختلفی را برای اکوسیستم استارتاپی و نوآوری اجرا کرده و خواهد کرد. فارغ از اینکه کیفیت و تأثیرگذاری این برنامه‌ها چگونه است، به طور کلی در مورد برنامه‌های دولتی محتاط باشید. شما باید تمرکزتان روی کسب‌وکارتان و اهداف آن باشد و برنامه‌های دولتی تمرکزشان بر اهداف دولت و حاکمیت است و در بسیاری از موارد این دو با هم در یک راستا نیستند. بنابراین اگر می‌خواهید در برنامه‌های دولتی درگیر شوید، اطمینان حاصل کنید که وعده‌ها و برنامه‌ها مستقیما به نفع کسب‌و‌کار شما خواهد بود.

 

مراقب خروج‌های سرمایه‌گذاری به ته دره باشید.

شاید این مهم‌ترین نقد من به اکوسیستم استارتاپی و تذکر به بنیان‌گذاران باشد. چندی پیش فکر می‌کردم که بزرگ‌ترین ضعف این اکوسیستم عدم حضور صنعت و کسب‌وکارهای سنتی در آن است، در حالی که اکنون متوجه شده‌ام که بزرگ‌ترین ظلم، طرد کردن مدیران صنایع، تجار، فعالان اقتصادی بزرگ و موثر کشور بوده است. در واقع ایشان تمایل به حضور و فعال شدن در فضای نوآوری و استارتاپی داشته‌اند ولی شواهد نشان می‌دهد که از طرف اکوسیستم تمایل واقعی برای این حضور وجود نداشته است.

فارغ از اینکه دلایل این اتفاق چه بوده و راهکار آن چیست، در حال حاضر فضای اکوسیستم استارتاپی و نوآوری محدود به تعداد اندکی شرکت سرمایه‌گذاری است. این تعداد اندک شرکت‌های سرمایه‌گذاری به خصوص در حوزه سلامت فعالیت ندارند و در نتیجه به جز سرمایه‌گذاری مالی نمی‌توانند کمکی به استارتاپ‌ها برای ورود به بازار کنند.

البته این بدترین سناریوی داستان نیست. متاسفانه سرمایه‌گذارانی که خود فعالیت صنعتی و کسب‌وکاری در حوزه تخصصی ندارند وقتی وارد استارتاپ می‌شوند و جایگاه هیئت مدیره را به دست می‌آورند، نه تنها به رشد استارتاپ کمک نمی‌کنند بلکه در حساس‌ترین مرحله آن را به سمت دره هدایت می‌کنند.

در حقیقت اکوسیستم استارتاپی و نوآوری توانایی لازم برای جذب سرمایه هوشمند یا همان اسمارت را حداقل در حوزه سلامت ندارد و بازی سرمایه‌گذاری امروز برای استارتاپ‌ها یک بازی دو سر باخت شده است.

 

منبع: virgool

 

همچنین بخوانید:

چگونه اکوسیستم سلامت دیجیتال جهان بالغ شد؟

اکوسیستم های سلامت دیجیتال

مزایای سوابق بهداشت الکترونیک

بالا